وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...

P5

کوک: ولی ولم کردی و آدم سالمو روانی کردی
ا.ت: کوک....من ...همینجور که هستی....همونقدر دیوونه...دو..ستت دارم
کوک: پس چرا قلبمو شکستی؟(یکم بلند_از جاش بلند شد)
ا.ت: میترسیدم....میترسیدم کار دست خودت بدی اگه اون آدما رو میکشی چی؟

کوک لبخند کجی زد و با بی اعتنایی گفت
کوک: بکشم!....اینقدر میفهمم که جون آدم ارزش داره ولی باید به سزای اعمالشون میرسیدن حتی تا لب گور
ا.ت: کوک...!
کوک: چیه
ا.ت: بخواب
کوک: چی میگی
ا.ت: گفتم بخواببببببب

کوک ویو
متعجب شدم این حالتو وقتی انجام می‌داد که خیلی اذیت میشد...حرفی نزدم و برگشتم تو تخت و پشت بهش خوابیدم که دستایی لرزون دورم حلقه شد و جسم کوچیکی از پشت چسبید بهم
ا.ت: من کوکیمو میخوام(بغض)همون که ازم دوری نمیکنه و منو خیلی دوست داره همون که میفهمه پشیمونم و میبخشم همون که وقتی حالش بده به من پناه میاره(گریه اروم)همون که(شروع هق هق)

دیگه نتونست ادامه بده و به هق هق افتاد....خودشو محکم بهم فشار میداد و گریه میکرد نمیدونستم باید چیکار کنم ولی گریه‌اش سوهان اعصابم بود
ا.ت: روز اول هقق اون روز بهم قول دادی...هق..قول دادی هیچوقت گریمو در نمیاری(هق هق و گریه شدید)
کوک: پس گریه نکن...
دستاش از دورم برداشته شد و بدنش جدا شد و دور ترین حالت خوابید
ا.ت: باشه اگه اینجوری اعصابت خورد نمیشه(بغض)

ساکت شد اما می‌فهمیدم هنوز داره گریه میکنه نفسای نا منظم و قورت دادن آب دهنش رو میشنیدم دیگه بیشتر از این تحمل نداشتم...نیم خیز شدن و شونشو کشیدم سمت خودم که نگام کرد اما نگاهی اشکی
کوک: بس میکنی یا یه کار دیگه کنم
اشکاشو پاک کرد دستشو جلو دهنش گرفت تا صداش در نشه و سرشو تکون داد

ا.ت ویو
وقتی سرمو تکون دادم متوجه شدم نگاهش غم داره اون سیاهی چشما غم خالص توشون بود دستمو با شدت از رو دهنم برداشت و شروع کرد بوسیدنم
چه حس قشنگی، صدای جون گرفتن قلبمو میشنیدم چشمام که حالا اشک ذوق میریخت دستامو دور گردنش حلقه کردم و با تمام وجود همراهی کردم لبمو مک میزد و دندون میگرفت دستاش کمرمو نوازش میکرد توی کمبود نفس جدا شدیم
ا.ت: عاشقتم عاشقتم کوک عاشقتم
کوک: لطفا دیگه نرو عشقم
خواست نزدیکم بیاد که مانع شدم
ا.ت: بگو که عاشقمی بگو که تو هم دوستم داری
کوک: عا ...عا...من...عاشقتم...د..دوستت....دارم
جامو باهاش عوض کردم و محکم بوسیدمش
ا.ت: بیا این کریسمسو با هم جشن بگیریم
کوک: جشن بهتر از این؟
ا.ت: اره دیگه لوس نباش
کوک: باشه(خنده)

کوک ویو
بلند شد و دسمو گرفت و بلندم کرد با دست کوچولوش یه انگشتمو گرفت و کشید همیشه با این کارش حس بابا شدن داشتم رفت توی حال و از جیب کافشنش زنجیری بیرون اورد و دستم داد
کوک: سردترین عشق شکلاتی؟!
ا.ت: اره...کلمه ای که تو قلبم ازت توصیف میشه
کوک: سرد...ترین .....

۳۰❤❤❤❤❤
دیدگاه ها (۱۰)

وقتی که رو بچه حساسه و بخاطرش دعواتون میشه...

__عروسک خانوم من__

وقتی که رو بچه حساسه و بخاطرش دعواتون میشه...

وقتی کریسمس رو با اکس روانیت...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط